ساده زیستن
ساده زیستنحمید ،دل وجان خویش را از گرایش به مادیات رهانیده بود.وی این سخن از رسول اکرم را راهنمای زندگی و عمل خویش قرار داده بود که:مرا با دنیا چکار مثل من و دنیا مثل سواری است که در روز گرمی به زیردرختی و ساعتی در سایه آن بخوابد و آن را بگذارد و برود . و رفتار او با دنیا و خوشی ها و راحتی های آن به راستی اینگونه بود بسیار ساده می زیست و از رفاه طلبی به شدت حذر می کرد. در تهیه اسباب و سایل زندگی نهایت قناعت را به کار می برد به طوری که لوازم خانگی وی در یک کمد و موکت و مقدار اندکی لوازم ضروری خلاصه می شد. بسیار ساده لباس می پوشید و در حالی که تمامی البسه او از چند دست نجاوز نمی کرد ، همواره نظیف و پاکیزه پوشاک و معطر بود . اصرار داشت که در همه حال روحیه پذیرش سختی و مرارت را در خود حفظ کند و از رفاهیات بپرهیزد.معتقد بود که حالات یک رزمنده میبایست در پشت جبهه نیز همانند جبهه در او بروز و ظهور داشته باشد ، ولذا شبها بدون زیر انداز می خوابید و برغم اصرار خانواده که خواستار راحتی و آسایش وی بودند حتی المقدور از پذیرش اسباب و سایل راحتی و رفاه امتناع میکرد. و می گفت آیا وقتی بچه ها در آن گرمای طاقت فرسا به سر میبرند و اسراء ما در زندان های رژیم کافر بعث با آن مشکلات مواجه هستند درست است که من راحت باشم.؟به همسر و فرزند و خانواده اش بسیار مهر می ورزید ولی دلبستگی به آن ها را در برابر عشق و ایمانش به اسلام و رسالت مبارزه برای اقتدار آن،هیچ می انگاشت ، این سخن را بار ها به همسرش گفته بود که:من به شما و فرزندم علاقه ی زیادی دارم ولی وقتیخدا مطرح می شود هیچکس را نمی شناسم. واین گفته را در عرصه ی عمل نیز پیاده می کرد که نمونه ای از آن را بازگو می کنیم :یک بار یکی از عکس های زیبای فرزندش مهدی را ، که بسیار دوستش می داشت ، پسندید و خواست که به همراه خودش داشته باشد ، ولی ناگهان سکوت کرد و پس از اندکی تامل عکس را نگرفت ، تا یاد و چهره فرزند دلبند ، به عزم حضورش در جبهه و تداوم وظیفه ای که بر عهده گرفته خللی وارد نسازد . آری حمید به این گونه از همه علایق و بستگی ها صرف نظر می کرد تا توانست بال پرواز بیابد و بر بیکران آسمان عشق و معنویت و صفا پرواز نماید. فوز عظیم شهادت ولقاء دلدار آن زمان با حلاوت و شیرینی بر کام حمید نشت که وی به همین آرزو چشم از همه عالم فرو بست و تنها به رضایت پروردگار دوخت
+ نوشته شده در جمعه چهاردهم مرداد ۱۳۹۰ ساعت 9:14 توسط مصطفی شیرین صحرایی
|