زندگینامه
شهید صالح نژاد در سال ١٣٤١در خانواده ای وارسته و مذهبی و در شهر افتخار آفرین دزفول متولد گشت از همان اوایل کودکی با مسجد قرآن و معارف و شعائراسلامی انس و الفت ویژه ای داشت .در جلسه نوجوانان مسجد محل به طور مستمر شرکت می کرد و دوره ی رشد خویش را با بهره گیری از آیات الهام بخش قرآن و کلام معصومین سپری می نمود حمید سعی در حفظ آیات و احادیث و کسب دیگر معارف اسلامی و سپس بیان این محفوظات برای دیگر دوستان در جهت آشنا نمودن آنها به حقایق مذهبی شان داشت . با همان جثه کوچکی که به اقتضای خردسالی داشت پشت تریبون مسجد قرار می گرفت و با شور و حرارت فوق العاده ای برای بقیه اعضای جلسه سخنرانی می کرد فعالیت های چشم گیر وی در آن زمان به گونه ای مشهود بود که بار ها مورد تشویق قرار گرفت و جوایزی در یافت می نمود . موانست وی با قرآن از آن پس هیچگاه سست نشد . قرآن نیروی جاودانه و محرکی بودکه اورا با مسیر مقدس و پر مخاطره ی زندگی خویش آشنامی ساخت و توان حرکت و مبارزه را به او می بخشید و حمید از این کتاب الهام بخش هیچگاه فاصله نگرفت چه بسیار شبها که در حین قرائت آیات آن و یا شنیدن آوای ملکوتی قاریانش از طریق ضبط صوت به خواب می رفت و چه بسیار روز هایی که در حین عملیات و یا غیر آن زمزمه ی آیات الهی به او قوت و توان می بخشید و ادامه ی تلاشگری و حرکت را برایش میسر می ساخت.
شهید صالح نژاد در اوائل سال ١٣۵٦و با شتاب گرفتن قیام اسلامی مردممان ،یکپارچه در خدمت انقلاب قرار گرفت . ایراد سخنان تند و آتشین در مدرسه و آگاه نمودن اذهان برادران هم کلاسی اش شرکت گسترده در تظاهرات افشا گرانه ضد رژیم ،تکثیر و توزیع اعلامیه ها و پیامهای حضرت امام و در مراحل بعدی ساختن بمبهای دستی و مقابله رویاروی با مزدوران رژیم از جمله فعالیت هایی بود که شهید در دو ران انقلاب انجام می داد .پس از پیروزی انقلاب نیز بی درنگ وارد کمیته انقلاب اسلامی شد و به پاسداری از دستاورد های انقلاب اسلامی همت گماشت . در این دوران اخلاص صبر و طماءنینه از ویژگی های بارز حمید به شمار می رفت که مورد توجه و تمجید دوستانش قرار می گرفت . آن ها می گفتند:"حمید با جدیت تمام و بدون این که بنشیند و یا استراحت کند زمان معین شده ی نگهبانی را به پایان می رساند ." بعد ها حمید در طول شش سال نبرد و فرماندهی در یگانهای رزم این جدیت و استقامت را به نحو بارز تری به نمایش گذاشت خود وی با تکیه به اهمیت عنصر پایداری و استقامت در مبارزه و آگاهی بر فرجام نتیجه بخش برخورداری از آن ،در پیامی از جبهه به مردم شهید پرور دزفول که آن زمان زیر شدید ترین حملات موشکی دشمن قرار داشتند می گوید :"از ملت عزیز دزفول که برادران در جبهه در رنج و غم و درد آن ها شریکند ، می خواهیم که بر این استقامت خود بیشتر بیافزایند و خون را بر موشک هاس اس اس ٢۰وکروزو پرشینگ آمریکا برتری دهند و به جهان ثابت کنند که این سلاح های هسته ای که می سازند برای ما بی ارزش است . " حمید پس از تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ،وارد این نهاد انقلابی شد و از این پایگاه مقدس ،سالهای سخت و مرارت باری را در پاسداری از اسلام و انقلاب و سرکوب دشمنان متجاوز تلاش نمود . از آغاز جنگ ، در جبهه های اطراف جزو معدودات رزمندگانی بود که با کمترین امکانات ماشین جنگی رژیم غفلتی را وادار به توقف نمودند و از عملیات فتح المبین به بعد در سمت فرماندهی در جبهه های متعدد نبرد علیع دشمنان جنگید و در پیروزی آفرینی های سپاه اسلام سهیم بود در این عملیات به عنوان فرمانده یکی از گروهانهای گردان مسلم بن عقیل از تیپ حضرت رسول ماموریت تصرف ارتفاعات بلند و مهم بِلتا را بر عهده داشت که این ارتفاعات کاملا بر جاده دهلران مسلط بودند . پس از تسخیر ایت ارتفاعات که با موفقیت کامل و تلفات بسیار کم صورت گرفت نیرو های تحت امر حمید به همراه دیگر نیرو ها ارتفاعات تینه را نیز به تصرف خویش در آوردند و تا روز روز هشتم عملیات ، موفق شدند که به سوی تنگه ی ابوغریب حرکت نموده و ضمن پاکسازی محل در آن جا پدافند نمایند .
در عملیات بیت المقدس ، حمید در سمت فرمانده گروهان یکی از گردان های تیپ ولیعصر دزفول شرکت داشت که موفق به آزادسازی جاده اهواز - خرمشهر و در مرحله دوم پاکسازی منطقه نوار مرزی شدند . در آن جا بود که حمید مورد اصابت گلوله دشمن قرار گرفت و مجروح شد.
در عملیات رمضان به عنوان معاون گردان عمار از همین تیپ ،درمرحله سوم عملیات نیرو های خویش را با درایت کامل تا کنار دریاچه ماهی (کانال خین ) هدایت نمود ، اما به علت عدم تامین جوانب ناچار به برگشتن به مواضع گذشته خویش شدند. از عملیات مقدماتی والفجر تا عملیات والفجر۸- فتح فاو- حمید درسمت فرماندهی گردان ذوالفقار ابنیاء و حمزه سید الشهدا از لشکر٧ولیعصر(عج)،در جای جای جبهه های نبرد مبارزه نمود و شجاعت ها و رشادت های بی نظیری از خود به منصه ظهور رسانید .تلاشها ،مقاومت ها، رشادت ها ، پایمردی ها و از خود گذشتگی های وی همه از عشق و ایمانی نشاط می گرفت که در جان بی قرارش شعله می کشید .او رنج شش سال نبرد بی وقفه را برای آن بر خود هموار نمود تا به دور از هر گونه آلایشی ،عشق پر شور و خالص خویش را به خدای محبوب ، در عرصه عمل به نمایش بگذارد و شایستگی حضور در زمزه خاصان و محرمان درگاه وی را نصیب شود . او این شایستگی را از پس پرده های تیره و غبار و باروت جبهه ها و با هیئتی خونین-آنچنان که محبوب را خوش اید-طالب بود و در فتح شکوهمند فاو به نیکی به آن دست یافت . وحمید آنچنان که دوست ، آخرین رکعات نماز عشق خویش را با وضویی از زلال خون و در محراب مقدس رزمگاه ، قامت بست.